متن های زیبا | ||
|
معلم اخلاق عسگری وقت نماز بود، روحانی هم در میانمان نبود؛ با اصرار، شهید بروجردی را فرستادیم جلو تا امام جماعتمان شود، وقتی نماز ظهر تمام شد، دسته جمعی شروع کردیم به دعا خواندن، بعد از آن هم صلوات فرستادیم. با تعجب دیدیم که بروجردی ایستاد و مدتی به ما نگاه کرد وبعد شروع به صحبت کرد. او گفت: « بچه ها! مواظب باشین که به خدا دروغ نگین. خدا می بینه و از قلب ما خبر داره، شما که می گین الهی عظم البلاء، آیا معتقدین که بلا دارین؟کدوم بلا رو می گین؟ واقعاً به این درجه رسیدین که دچار بلا شده باشین؟» با همین چند جمله ی کوتاه، همه را به فکر فرو برده بود که آیا دعاهایشان از ته دل و از اعماق وجود است یانه؟ صدای مکبر بلند شد، ازجا برخواستیم برای نماز دوم، آماده ی نماز شدیم، اما حرف های بروجردی همه را به فکر فرو برده بود.
برگرفته از مجموعه کتاب های یاران ناب 4-میرزا محمد پدر کردستان خاطراتی از شهید محمد بروجردی به کوشش: علی اکبری شادی روح امام وشهدا صلوات نظرات شما عزیزان:
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
![]() Kh
![]() ساعت8:16---16 بهمن 1392
خدايا دوست دارم مثل شمع بسوزم و از قطرات خونم غنچههاي عشق و عرفان و فداكاري بشكفند تا به ديگران فروغ عشق و جاودانگي ببخشم. فرازی از وصیتنامه شهید محمدرضا رادي پاسخ:اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ثنــای دوست داشتنی
![]() ساعت21:03---15 بهمن 1392
بدی کردیم،خوبی یادمان رفت/ ز دلها لای روبی یادمان رفت/به ویلای شمالی خو گرفتیم/شهیدان جنوبی یادمان رفت
پاسخ: ان شاءالله هیچ وقت شهدا را فراموش نکنیم.... ممنون از شعر زیباتون |
|
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |